به گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ شاید گفت و گوی تلفنی حسن روحانی و اوباما اولین گفتگوی تلفنی رئیس جمهور ایران و آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده باشد. یک گفتگو تلفنی ۱۵ دقیقهای که در ۵ مهر ۱۳۹۲ (۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳) و در خلال اولین سفر حسن روحانی به نیویورک، در فرودگاه جان اف کندی نیویورک انجام گرفت.
خبر این گفت و گوی تلفنی به سرعت خبر اول تمام رسانههای جهان شد. اهالی خبره سیاست میدانستند بحثهای میان آمریکا و ایران با یک گفت و گوی تلفنی حل شدنی نیست. در همان سفر بود که وزیر خارجه ایران و آمریکا برای اولین بار پس از انقلاب با هم مذاکره کردند و پس از آن نیز تا امروز گفت و گوها در سطوح مختلف ادامه داشته است. مقام معظم رهبری میگفت به اصرار دولت سابق(محمود احمدی نژاد) و این دولت اجازه دادهاند که مذاکرات انجام بگیرد؛ هر چند خود به این مذاکرات خوشبین نیستند.
در دوران رهبری آیتالله خامنهای دو کشور ایران و آمریکا هشت رئیس جمهور را تجربه کردهاند. در آمریکا جورج هربرت واکربوش(1992- 1988)، بیل کلینتون(1992-2000)، جورج واکربوش(2000-2008)، باراک حسین اوباما(2008 تا کنون) رئیس جمهور بودهاند و در ایران هاشمی رفسنجانی(1368-1376)، سیدمحمد خاتمی(1376-1384)، محمود احمدی نژاد(1384-1392)، حسن روحانی(1392 تا کنون).
هر یک از روسای جمهور ایران در دورهی خود دو رئیس جمهور آمریکا را تجربه کرده است و در آمریکا نیز غیر از جورج هربرت واکربوش که ریاست جمهوریاش چهار سال بیشتر دوام نداشت بقیه آنها چنین وضعیتی دارند. در آمریکا برعکس روسای جمهور که گاه در حرف و گاه بسیار معدود و محدود در عمل نرمشهایی نشان دادهاند، نمایندگان کنگره در تمام این سالها هم در حرف و هم در عمل ضدایرانیتر نشان دادهاند. در ایران نیز مجلس اغلب گرایش ضدآمریکایی قویتری بوده است. غیر از مجلس ششم که بسیاری از نمایندگانش سخنان فراوانی در ضرورت مذاکره با آمریکا گفتهاند.
*هاشمی، بوش، کلینتون
آغاز دوران رهبری آیت الله خامنهای همزمان با ریاست جمهوری جورج هربرت واکربوش در آمریکا بود. بوش همان معاون رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا در سالهای جنگ ایران و عراق بود. تلخی حمایتهای آمریکا از عراق در سالهای جنگ به قدری بود که در ایران حرف های بوش از لزوم تغییر رفتار ایران و علاقمندی به مذاکره خریدار زیادی نداشته باشد. رسانههای غربی پیش از حملهی آمریکا و متحدانش به عراق در سال 1990 برای توجیه خطرناک بودن عراق پرده از کمکهای فراوان غرب و آمریکا به عراق در سالهای جنگ برداشتند. این خبرها عمق مظلومیت ایران را نشان میداد. در دوران جورج هربرت واکربوش مذاکراتی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا با واسطهگری خاویر پرزدکوئیار دبیر کل سازمان ملل دربارهی سرنوشت گروگانهای آمریکایی در لبنان جریان داشت. (1)
این دوران همزمان با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در ایران بود. هاشمی رفسنجانی در نامهای به امام خمینی در سال 66 یکی از مسائل مهم کشور را که باید حل شود مسئلهی رابطه با آمریکا دانسته بود. سخنان امام پس از این نامه تا زمان رحلتشان نشان میدهد که ایشان به هیچ وجه در خواست هاشمی را نپذیرفته و چه بسا با لحن ایشان در پیام پذیرش قطعنامه و منشور روحانیت نسبت به آمریکاییها حتی تندتر از سالهای جنگ است. آیت الله خامنهای نیز در این زمینه با امام هم نظر بودند و در سال 69 که عطاءالله مهاجرانی از معاونین و نزدیکان رئیس جمهور هاشمی مقالهی مذاکره مستقیم با آمریکا را نوشت به شدت موضع گرفتند.
سال 1992 میلادی بیل کلینتون دموکرات در آمریکا به ریاست جمهوری رسید. هر چند در دورهی پیش از او ایران به آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان کمک کرده بود اما دیوار بی اعتمادی میان دو کشور همچنان پابرجا بود. بیل کلینتون نیز در سالهای ابتدایی مواضع ضدایرانی محکمی داشت؛ هر چند گاه از تمایلش برای مذاکره با ایران میگفت. مقام معظم رهبری همچنان معتقد بودند:«حال عدهای ساده لوحانه این گوشه و آن گوشه مینشینند حرفی و نقی میزنند. قلم روی کاغذ میآورند که چرا با آمریکاییها مذاکره نمیکنید؟ تا کی میخواهید این وضع ادامه داشته باشد؟ آیا اینها نمیفهمند در دنیا چه خبر است؟ نمیفهمند که توقع این دشمن افزون خواهِ مغرورِ کم خرد و بی حکمت چیست؟ تصور میکنند همین قدر که ما مذاکره و روابطمان را با آمریکا شروع کردیم، همهی مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا! قضیه این نیست. آری؛ آمریکاییها در اظهارات رسمی میگویند و اظهار میکنند که ما آماده مذاکره با ایرانیم. مذاکره برای چه؟ معلوم است؛ مذاکره برای اینکه راهی و مجرایی برای فشار آوردن روی دولت ایران پیدا شود. مذاکره را برای این میخواهند. چه مذاکرهای؟! ما با شما کاری نداریم، احتیاجی به شما نداریم، ترسی از شما نداریم، هیچ محبّتی به شما نداریم. شما کسانی هستید که در روز روشن، جلو چشم همهی مردم دنیا، هواپیمای مسافربری ما را به بهانهی دروغ و واهی، سرنگون کردید و دهها نفر انسان را کشتید و حتّی عذرخواهی هم نکردید. این چگونه رژیمی است؟ این چگونه دستگاهی است؟ این چگونه فرهنگی است؟ چطور دل انسان با چنین رژیمی صاف شود؟ ما با اینها کاری نداریم. هیچ رابطهی محبّت و عطوفت و دوستی بین ما و امریکا نیست. رابطهی نفرت از طرف ماست؛ رابطهی خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است.» (2)
رابطهی ایران و غرب نیز در سال پایانی دولت هاشمی رفسنجانی به نقطهی بحرانی رسید و سال 75 از سالهایی بود که تهدید اوج گرفت. در این دوره نیز مانند همیشه کنگره سیاستهای ضدایرانی را به شدت پیگیر بود. مهمترین فعالیت ضدایرانی در این دوره تصویب قانون داماتو بود. 14 مرداد 75 «آلفونسو داماتو» سناتور جمهوری خواه آمریکا طرح جدیدی برای تحریم اقتصادی ایران به بیل کلینتون ارائه کرد. پس از تایید کلینتون، کنگره نیز آن را تصویب کرد. براساس این طرح هر شرکت یا دولتی که بیش از 40 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایه گذاری کند، دچار مجازات اقتصادی آمریکا خواهد شد.(3)
«آلفونسو داماتو»
*خاتمی، کلینتون، جورج واکر بوش
تا پیش از ریاست جمهوری دولت اصلاحات برای بحث رابطه و مذاکره با آمریکا محبوبیتی میان مردم و رسانهها دیده نمیشد. یکی از خبرهای تاثیر گذار در انتخابات سال 76 خبر دیدار محمدجواد لاریجانی منتسب به جریان راست، با نیک براون، از مدیران کل وزارت خارجهی انگلستان بود. جنبشهای دانشجویی و رسانههای متمایل به خاتمی با اشاره به سوابق لاریجانی و علاقهمندیاش به مذاکره با آمریکا این دیدار را با به عنوان تمایل جناح راست برای گسترش با غرب و آمریکا تحلیل کردند و به مخالفت با ناطق نوری شدت بخشیدند. (4) طرفداران خاتمی اغلب کسانی بودند که پیش و پس از رحلت امام خمینی، جناح راست را متمایل به رابطه و مذاکره با آمریکا تفسیر میکردند و آنها را سرزنش میکردند اما پس از پیروزی اصلاح طلبان چهرهی جدیدی مینمودند. پیروزی آنها در دوم خرداد 76 از سوی آمریکاییها مخالفت با نظام و آغاز راه جدید در ایران تفسیر شد. بیل کلینتون و مقامات آمریکایی از تمایلشان برای مذاکره و رابطه با ایران جدید گفتند. آلبرایت(وزیرخارجه وقت ایالات متحده آمریکا) به دلیل سرنگونی مصدق و کودتای 28 مرداد 1332 از مردم ایران عذرخواهی کرد؛ هر چند به سالهای تلخ جنگ ایران و عراق و مسائل مهم دیگر اشاره نکرد. رئیس جمهور آمریکا نوروز 77 را به ایرانیها تبریک گفت. به تدریج برخی از اصلاح طلبان که سابقهی شدید ضدآمریکایی هم داشتند و در 13 آبان 1358 در تصرف سفارتخانه آمریکا در تهران نقش اساسی داشتند به مذاکره دل بستند. اوج طرفداری از مذاکره با آمریکا با شکل گیری مجلس ششم آغاز شد. آیت الله خامنهای همچنان معتقد بودند که آمریکاییها اهل فریبند.
26 دی ماه 1376؛ 20 سال از فرار شاه از ایران میگذشت. کسانی که آن روز به دنیا آمده بودند حالا وارد دانشگاه میشدند و شاید بسیاری از مسائل این سالها را درک نکرده بودند. همین روز رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران گفتند:« رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایدهای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است که دستهای امریکایی و تبلیغات امریکایی - همانطوری که در هفتهی اوّل این ماه عرض کردم - در دنیا اینگونه شایع میکنند که ملت ایران مشکلاتی دارد؛ راهحل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتی و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایدهی قابل ذکری برای ملت ایران ندارد. البته ضررهایی دارد که بعد عرض میکنم؛ اما اصلاً فایده ندارد.
کسی که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصرهی اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهای امریکا با ایران، بعد از مدّتی محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلی است که اینها اینطور با ما رفتار میکنند؟ مگر بار اوّلی است که تهدید میکنند؟ مگر بار اوّلی است که محاصرهی اقتصادی میکنند؟ مگر بار اوّلی است که اینها راه میافتند و به این کشور و آن کشور میگویند که شما با ایران فلان معامله را نکنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل که نیست؛ همیشه اینطور کردهاند. ما در این هجده، نوزده سال، همهی پیشرفتهایی که به دست آوردهایم؛ همهی کارهای برجستهای که دولتهای ما در این چند سال کردهاند، در همان حالی بوده که امریکا نمیخواسته است. مگر به خواست امریکاست؟»(5)
در این دوره نیز سیاستهای ضدایرانی کنگره ادامه داشت و حتی رسما در کنگره بودجههایی برای براندازی و مخالفت با جمهوری اسلامی تصویب شد و طرح تحریم ایران که در سال 1996 تصویب شده بود 10 سال دیگر تمدید شد. (6)
سال 2000 جورج واکر بوش، پسر جورج هربرت واکر بوش کسی که در سال 1990 دستور حمله به عراق را صادر کرده بود؛ رئیس جمهور شد. در سال ابتدایی ریاست جمهوری او حادثه 11 سپتامبر رخ داد و پس از فضای جنگی و حمله به افغانستان و عراق راه برای هرگونه تعامل میان ایران و آمریکا بسته شد. این بار گویا میان کنگره و رئیس جمهور آمریکا رقابتی برای تشدید اظهارات و اعمال ضدایرانی در جریان بود. بوش، ایران را در محور شرارت قرار داد. او بارها از تهدید نظامی ایران گفت و از سال 1382 شمسی با اوج گیری مناقشه هستهای جنگ لفظی میان ایران و آمریکا اوج گرفت. آمریکاییها روی کمکهایی که در زمستان همین سال برای زلزله بم فرستاده بودند تبلیغ میکردند. در این دوره برخی نه تنها به دلیل تمایل بلکه از شدت نگرانی و ترس از جنگ، دم از مذاکره با آمریکا میزدند اما رهبری معتقد بود:
« عدّهای با دستشان به پای خود رشتههایی را میبندند و گرههایی را به وجود میآورند؛ خود را از قابلیت استفاده برای این ملت و آرمانهای او میاندازند و بعد هم اسلام و نظام اسلامی و احکام اسلامی را متّهم میکنند. ناجوانمردی از این بیشتر؟! بعضی در دلِ خود احساس ضعف میکنند، یا چشمغرّههای امریکا آنها را میترساند، یا وعدههای امریکا و امثال امریکا دل ضعیف و ناتوانشان را به خود جذب میکند؛ لذا به سمت امریکا میکشند. آنگاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان و باصفای کشور را متّهم میکنند که اینها نمیتوانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تسلیم امریکا شویم! کسانی که دم از مذاکرهی با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست. در حالی که دشمن اینطور اخم میکند، اینطور متکبّرانه حرف میزند، اینطور به ملت ایران اهانت میکند، تصریح هم مینماید که میخواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّهای در اینجا ذلیلانه و زبونانه میگویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانهی بیغیرتی است؛ این سیاستمداری نیست. سعی میکنند رنگ و لعابی از فهم سیاسی به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسی است.
ملت ایران آرمانها و مقاصدی دارد که در دنیا هر کس به این مقاصد و نیز به ملت ایران احترام گذاشته و نظام جمهوری اسلامی را قبول کرده، ملت ایران در طول زمان با او مثل یک طرفِ برابر و مساوی وارد میدان مذاکره و معامله شده است. ما با شوروی هم ارتباطات داشتیم، با اروپا و همهی دنیا هم ارتباطات داریم. مسألهی امریکا این است که هویّت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این را به زبان میآورد. چرا عدّهای از مدّعیان سیاست و فهم، نمیفهمند؟! واقعاً جای تأسّف است. حکومتی که اینطور صریحاً میگوید میخواهم علیه نظام اسلامی و خواستِ ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه میگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است! »(7)
رئیس دولت اصلاحات نیز که تلاش بسیاری برای کوتاه کردن دیوار بیاعتمادی میان ایران و آمریکا کرده بود، دریافته بود که آمریکاییها اهل مذاکره و رابطه عادلانه نیستند.
محمدالبرادعی (رئیس وقت سازمان ملل) یکی از جلساتش با رئس دولت اصلاحات در این ایام را این گونه روایت کرده است:
«خاتمی از شکاکیت و بدبینی آمریکا خشمگین بود. به ایجاد روابط حسنه بین دو کشور در دوران حکومت کلینتون اشاره کرد. زمانی که خاتمی با معذرت خواهی از خانوادههای گروگانهای پیشین آمریکایی در تهران اولین قدم را برداشته بود و مادلین آلبرایت هم با نشان دادن نقش سازمان جاسوسی آمریکا در کودتای 1953 که نخست وزیر محمد مصدق را برکنار کرده و شاه را مجددا به مقام خود بازگردانده بود و نیز افزایش ممنوعیتهای وارداتی در مورد برخی کالاهای تجملاتی و خاص ایرانی مانند پسته، خاویار و فرش یک ژست نمادین که میلیونها دلار میارزید، واکنش نشان داده بود. خاتمی اصرار داشت که این دولت بوش است که پیشرفت در روابط ایران و آمریکا را تحلیل برده. ایران از آمریکا طی جنگ در افغانستان و در آماده سازی آنها برای جنگ در عراق حمایت کرده بود. خاتمی به جلسات خاصی در سلیمانیه در کردستان عراق و همین طور در لندن اشاره کرد که ایران در آنها شرکت داشته است. او با غضب بیان کرد: در مقابل کمک و همکاری ما، تنها چیزی که به دست آوردیم این بود که به عنوان بخشی از «محور شرارت» برچسب خوردیم.»(8)
*احمدی نژاد، اوباما
سال 1384 محمود احمدی نژاد در ایران رئیس جمهور شد؛ مردی که شعارهای انقلابی میداد و نقد و تغییر هر آنچه در دولتهای پیشین جریان داشت از سیاست اصلی او بود. ابتدای چهار سال دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد بود که نشانههایی از تمایل او به مذاکره با آمریکاییها نمایان شد. این تمایل بیربط به روی کار آمدن باراک حسین اوباما که با شعار «تغییر» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی رسیده بود، نبود. اوباما در ابتدا لحنی ملایم داشت هر چند تغییری در سیاستهای براندازانه کنگره در قبال ایران ایجاد نشده بود؛ سیاستی که پس از جریانات انتخابات سال 1388 لحنی بسیار آشکار و مداخله جویانه گرفت و دولت اوباما نیز کاملا با این سیاست همراه شد و هیلاری کلینتون وزیر خارجهی آمریکا بارها از حمایت دولت آمریکا از آشوبگران گفت.
ایران به سلامت از فتنهی 88 گذشت و لحن آمریکاییها تا حدودی تغییر کرد و باراک اوباما نامههایی به رهبر انقلاب اسلامی نوشت. همزمان با این لحن ملایم شدیدترین تحریمهای ممکن علیه ایران در دورهی اوباما ایجاد شد. تحریمهایی که فلج کننده نامیده میشد و روزهای سخت و پرفشاری برای ایرانیان رقم زد، هر چند به هدف فلج کنندگیاش نرسید. اما این اقدامات نشان میداد که اگر چه گاه لحن دولتمردان آمریکایی تغییر میکند اما اگر امکانات و تواناییاش را داشته باشند گزینه اول، همیشه تلاش برای سرنگویی جمهوری اسلامی است.
شدیدترین تحریمهای تاریخ جمهوری اسلامی در دوران رئیس جمهور آمریکا رقم خورد که ملایم ترین سخنان را بر زبان میراند. مستقیمترین دخالت در امور داخلی ایران و حمایت از آشوبگران نیز در دوران او در سال 1388 رقم خورد و البته گاه رئیس جمهور اوباما ملایمت در سخن را نیز کنار میگذاشت و بارها از روی میز بودن گزینهی نظامی میگفت.
*روحانی، اوباما
حسن روحانی سال 92 به ریاست جمهوری ایران رسید. 35 سال از پیروزی انقلاب میگذرد. کسانی که در محدودهی پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز رهبری آیت الله خامنهای به دنیا آمدهاند اکنون بین 25 تا 35 سال سن دارند. آنها بیشترین جمعیت کشور را تشکیل میدهند. بسیاری از آنها در دوران جنگ ایران و عراق کودک بودهاند یا پس از جنگ به دنیا آمدهاند و از ماجراهای ایران و آمریکا پیش از انقلاب و جریاناتی مانند کودتای 28 مرداد درکی عمیق ندارند. در این سالها بسیاری ریشهی مشکلات ایران و راه حل را در مذاکره با آمریکا میدانند. شاید به همین دلیل بود که مقام معظم رهبری برای شکل گیری یک تجربهی ملی به دولت روحانی اجازهی مذاکره با آمریکا را داد؛ هر چند خود با کوله باری از تجربه در دوران زندگی 75 سالهشان به این مذاکرات خوشبین نیستند.
جمهوری اسلامی در 25 سال دوران رهبری ایشان بدون اینکه درگیر جنگی شود حوزهی نفوذش بیشتر شده است. از مسائل مهم ایران و آمریکا در این سالها مسئلهی صلح میان صهیونیستها و فلسطینیهاست. آمریکاییها بارها حتی اعراب و تشکیلات خودگردان فلسطین را پای مذاکرات صلح نشاندهاند و اروپا را نیز هماهنگ کردهاند اما مذاکرات در سالهای گوناگون به نتیجه نرسیده است. آنها ایران را متهم میکنند که مانع صلح است، هر چند این نشانهای از قدرت جمهوری اسلامی است اما رهبری معتقد است، این مذاکرات به نتیجه نرسیده چون عادلانه نبوده است. پیشنهاد رهبری انجام رفراندوم در مناطق اشغالی برای تعیین سرنوشت فلسطین است؛ رفراندومی با حضور تمام فلسطینیان از یهودی و مسیحی گرفته تا مسلمان.
آمریکاییها ایران را کشوری بدون دموکراسی معرفی میکنند که حقوق بشر در آن رعایت نمیشود و در این زمینه رفتاری بسیار متناقض در منطقه دارند. مقام معظم رهبری دربارهی رفتار دوستانهی آمریکاییها با کشورهایی که هیچ انتخاباتی ندارند، میگویند:« آمریکایی ها وقتی می خواهند این ها را توصیف بکنند نمی گویند کشورهای دیکتاتور، می گویند این ها کشورهای پدرسالارند، دیکتاتوری آن ها را پنهان می کنند، می گویند این ها دیکتاتور نیستند، پدرسالارند، پدرسالار یعنی چه در نظام سیاسی؟ معنایش چیست؟ کشوری که نه در آن مجلسی وجود دارد، نه انتخاباتی وجود ندارد، نه قدرت حرف زدنی وجود دارد، نه قلم آزادی وجود دارد، نه بیان آزادی وجود دارد، اندک تخلفی از خواسته های حاکم با شدت و حدّت و خشونت سرکوب می شود، این کشور، کشور پدر سالار است؟ این جوریند، صدام حسین در یک بخشی از زندگی جزو این سرسپرده ها و گوش به فرمان ها بود. در آن مدت همه حمایت های لازم را از او کردند، در خدمت او قرار گرفتند، به او سلاح شیمیایی دادند، به او نقشه های تحرکات نظامی ما را که با ماهواره ها کشف می شد، در اختیار او گذاشتند، نقشه جنگی دادند، چون در خدمت آن ها بود، علیه نظام متمرد جمهوری اسلامی بود، که نظام جمهوری اسلامی جزو گروه سوم است.»(9)
*دیپلمات نیستم؛ انقلابیام
آیت الله خامنهای در ابتدای مذاکرات از بدبینیاش به مذاکرات گفت و 19 بهمن 1391 درباره ریشهی این بدبینی گفته بودند:« حالا اخیراً آمریکاییها باز مسئلهی مذاکره را پیش کشیدند، تکرار میکنند که آمریکا آماده است با ایران مذاکرهی مستقیم بکند؛ این تازگی ندارد. مسئلهی مذاکره را آمریکاییها در هر مقطعی تکرار کردهاند. حالا امروز نوبهمیدانآمدهها مجدداً تکرار میکنند که مذاکره کنیم و میگویند توپ در زمین ایران است، توپ در زمین شماست، شما هستید که باید پاسخگو باشید، شما هستید که باید بگویید مذاکرهی همراه با فشار و تهدید، چه معنایی دارد؟ مذاکره برای اثبات حُسن نیت است. شما ده تا کار انجام میدهید که حاکی از سوء نیت است، آن وقت به زبان میگویید مذاکره؟! توقع دارید ملت ایران قبول کنند که شما حُسن نیت دارید؟! ما البته درک میکنیم چرا آمریکاییها این روزها باز مجدداً مسئلهی مذاکره را هی تکرار میکنند، هی میگویند پشت سر هم به زبانهای گوناگون؛ ما میفهمیم علت چیست. به قول خود آمریکاییها، سیاست خاورمیانهای آنها دچار شکست شده. آمریکا در سیاستهای خود در این منطقه، دچار شکست است. احتیاج دارند به اینکه یک برگ برندهای را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهوری اسلامیِ انقلابیِ مردمی را، بکشانند پای میز مذاکره؛ به این احتیاج دارند. میخواهند به دنیا اعلام کنند که ما حُسن نیت داریم. نه، ما حُسن نیتی مشاهده نمیکنیم. من چهار سال قبل - در اول این دولت کنونی امریکا - که باز همین حرفها را میزدند، اعلام کردم، گفتم که ما پیشداوری نمیکنیم، قضاوت زودهنگام نمیکنیم؛ ما نگاه میکنیم ببینیم عمل اینها چگونه است، آن وقت قضاوت خواهیم کرد. حالا بعد از چهار سال، قضاوت ملت ایران چه باشد؟ از فتنهی داخلی حمایت کردند، به فتنهگران کمک کردند، در سطح منطقه با ادعای مبارزه با تروریسم به کشوری مثل افغانستان لشگرکشی کردند، این همه انسان را پامال کردند، نابود کردند؛ با همان تروریستها امروز دارند در سوریه همکاری میکنند، پشتیبانی میکنند؛ همان تروریستها را در هرجایی که توانستند در ایران به کار بگیرند، به کار گرفتند، عوامل آنها، همپیمانهای آنها، جاسوسان رژیم صهیونیستی، دانشمندان را در جمهوری اسلامی ترور کردند صریح، اینها حاضر نشدند حتی محکوم کنند، حمایت هم کردند؛ این عملکرد آنهاست؛ علیه ملت ایران تحریمهایی را که خودشان میخواستند این تحریمها فلج کننده باشد، به کار گرفتند و این را تصریح کردند و گفتند فلج کننده. چه کسی را میخواستید فلج کنید؟ ملت ایران را میخواستید فلج کنید؟ شما حُسن نیت دارید؟ مذاکره از روی حُسن نیت، با شرایط برابر، میان دو طرفی که نمیخواهند به یکدیگر کلک بزنند، معنا پیدا میکند. مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره برای مذاکره، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، این مذاکره یک حرکت حیلهگرانه است؛ این حرکت واقعی نیست. من دیپلمات نیستم، من انقلابیام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهای را میگوید، معنای دیگری را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم. مذاکره آن وقتی معنا پیدا میکند که طرف، حُسن نیت خود را نشان بدهد؛ وقتی طرف، حُسن نیت نشان نمیدهد، خودتان میگویید فشار و مذاکره؛ این دوتا با هم سازگار نیست. شما میخواهید اسلحه را مقابل ملت ایران بگیرید، بگویید: یا مذاکره کن یا شلیک میکنم. برای اینکه ملت ایران را بترسانید، بدانید ملت ایران در مقابل این چیزها مرعوب نخواهد شد. یک عدهای هم از روی سادهلوحی بعضاً، بعضی هم از روی غرض - نمیشود انسان قضاوت قطعی نسبت به اشخاص بکند، اما کار آدم سادهلوح، با کار آدم مغرض، در ماهیت خود تفاوتی پیدا نمیکند - خوشحال میشوند که بله، بیایید؛ نه، اینجور نیست، مذاکره مشکلی را حل نمیکند؛ مذاکرهی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعدههای خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای ۲۸ مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکاییها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایی بود.»(10)
*رویای تغییر
حال که چند سال پس از مذاکرات ایران و آمریکا در جریان مسائل هستهای، آمریکاییها گاه چنانا بدسخن گفتهاند و بد عمل کردهاند که بسیاری را در عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا با رهبر معظم انقلاب هم نظر کردهاند. دکتر محمد مرندی میگوید تغییر در این زمینه در فضای دانشگاهی و نخبگان نیز مشهود است.(11)
دکتر فواد ایزدی استاد روابط بین الملل که سالها در آمریکا زندگی کرده، آیت الله خامنهای را برجستهترین آمریکا شناس ایران میداند. او با اشاره به اینکه تمام روسای جمهور آمریکا و کنگره در تمام این سالها سیاست براندازی و تغییر در ایران از اصلی ترین اهدافشان بوده است، پایداری و بقای جمهوری اسلامی را هنر آیت الله خامنهای میداند؛ هنری که محمد مرسی و اخوان المسلمین مصر که 80 سال سابقهی مبارزاتی داشتند از آن برخوردار نبودند و در کمتر از یک سال همه چیز را از دست دادند. (12)
محمد مرندی معتقد است فهم آیت الله خامنهای از غرب، آمریکا، حاکمیت و روحیهی حاکمان آمریکا بسیار عمیق است و پیش بینیهای ایشان نسبت به آمریکا هم دربارهی ایران و هم مسائل منطقه مانند عراق و سوریه درست بوده. ایزدی میگوید:«من 24 سال آمریکا بودم اما الان از ایشان حرفهایی میشنوم که معنای آن چیزی را که در آنجا میدیدم میفهمم، مثلا ما ضعف اجتماعی در آمریکا را میدیدیم اما ایشان با خواندن رمان حتی اطلاعاتی از جزئیات زندگی مردم میدهد. نگاه تمدنی به ضعفهای اجتماعی در غرب برای ما بسیار جالب بود.»(13)
مرندی یکی از دلایل این شناخت عمیق را آشنایی و مطالعهی رمان و مجلات آمریکا میداند؛ «از اوایل انقلاب زبان کار میکردند. مقالات افراد بانفوذ در آمریکا را میخوانند.»(14)
اما در سوی مقابل رفتار آمریکاییها نشان میدهد شناخت دقیقی از ایران و رهبری ایران ندارند. وجود بیش از 100 مرکز ایرانشناسی نیز چندان به این شناخت کمک نکرده است. فواد ایزدی:«آنها کارشناس خوب دارند اما کارشناسان خوب یا حرفشان را نمیزنند یا حرفهایی میزنند که جریانهای سیاسی میخواهند و جریانهای سیاسی هم به شدت تحت تاثیر لابی صهیونیستها هستند و برخی کارشناسان نیز که شناخت دقیقی دارند به بازی گرفته نمیشوند.»
محمد مرندی در این زمینه میگوید:«مراکز مطالعاتی از مراکز قدرت بودجه میگیرند و غالبا چیزهایی را میگویند که صاحبان قدرت دوست دارند بشوند. آقای «لِوِرت» از دوستان من که فرد شناخته شدهای است و خانم کاندولیزا رایس او را به عضویت در یکی از اتاقهای فکر شورای امنیت ملی آمریکا منصوب کرده بود و در موضوع ایران فعالیت میکرد، وقتی به تدریج با واقعیت ایران آشنا شد و نسبت به ایران سمپاتی پیدا کرد از اتاق فکر بیرون رانده شد. او پس از انتخابات 88 گفت تقبل نشده است و گفت ما باید سیاستمان را نسبت به ایران تغییر دهیم.»(15)
رویای تغییر حکومت ایران با ذهن دولتمردان و حتی رسانههای آمریکایی عجین است و آنها گاه در میانهی جدیترین تعاملها با ایران نشانهای از تعبیر این رویا ببینند به آن دل میبندند و مسیرشان را تغییر میدهند. ماجراهای پس از انتخابات سال 88 نیز امیدواریهای زیادی در آنها ایجاد کرده که ممکن است تا سالها مانع شناخت برخی مسائل برای آنها شود.
* پی نوشت:
1- رجوع کنید به: خاویرز پرز دکوئیار، به سوی صلح، ص 282 تا 312
2- آیت الله سید علی خامنهای، سخنرانی در دیدار با دانشجویان، 1373/08/11
3- دیپلماسی ایرانی، قانون داماتو، 1386/02/18
4- دکتر محمد رجبی در مصاحبه با جعفر شیرغلی نیا، تهران، 1393
5- آیت الله سید علی خامنهای،خطبه های نماز جمعه تهران، 1376/10/26
6- دیپلماسی ایرانی، قانون داماتو، 1386/02/18
7- آیت الله سید علی خامنهای، سخنرانی در دیدار با جمعی از فرماندهان و رزمندگان عملبات آزاد سازی خرمشهر، 1381/03/01
8- محمد البرادعی، عصر فریب، ص 151
9- آیت الله سید علی خامنهای، سخنرانی در مراسم بیست و پنجمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی،1393/03/14
10- آیت الله سید علی خامنهای، سخنرانی در دیدار با فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهور اسلامی ایران، 1391/11/19
11- دکتر محمد مرندی در مصاحبه جعفر شیرعلی نیا، تهران، 1393
12- دکتر فواد ایزدی در مصاحبه جعفر شیرعلی نیا، تهران، 1393
13- همان.
14- دکتر محمد مرندی در مصاحبه جعفر شیرعلی نیا، تهران، 1393
15- همان.
روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت اله سید علی خامنه ای